آدم‌ ها عاشق ما نمی‌‌ شوند ،
آدم‌ ها جذب ما می‌‌شوند .

در لحظه‌ ای حساس حرف‌ هایی‌ را می‌‌ زنیم
که شخصی‌ نیاز به شنیدنش داشته

در یک لحظه ی حساس طوری رفتار می‌‌ کنیم
که شخص احساس می‌‌ کند تمام عمر در انتظار کسی‌ مثل ما بوده !

در یک لحظه ی حساس حضور ما ،
وجودِ شخص را طوری کامل می‌‌ کند
که فکر می‌ کند حسی که دارد نامی‌ جز عشق ندارد .

آدم‌ ها فکر می‌‌کنند که عاشق شده اند .
آدم‌ ها فکر می‌‌کنند بدون وجود ما حتی یک روز دوام نمی‌‌ آورند .
آدم‌ ها فکر می‌‌کنند مکمل خود را یافته اند . . . .

آدم‌ ها زیاد فکر می‌‌ کنند .

آدم‌ ها در واقع مجذوب ما می‌ شوند
و پس از مدتی‌ که جذابیت ما برایشان عادی شد ،
متوجه می‌‌ شوند که چقدر جایِ عشق در زندگی‌‌ شان خالیست . . .

می‌‌ فهمند در جستجوی عشق‌ های واقعی‌ باید ما را ترک کنند .

تمامِ حرفِ من اینست که کاش آدم‌ها یاد بگیرند که
"عشق پدیده‌ ای حس کردنی است نه فکر کردنی"

و کاش بفهمند که بعد از رفتنشان ،
عشقی‌ را که فکر می کرده اند دارند چه می‌کند
با کسانی‌ که حس میکرده اند این عشق واقعی‌ ‌ست .


نیکی‌ فیروزکوهی